نام کتاب: الفبای تقلب
موضوع: مجموعه داستان، طنز، آثار بزرگان
مترجم: حسین یعقوبی
انتشارات: مروارید
نویسندگان: فرانتز کافکا، جیمز تربر، دانیل خارمس، گروچو مارکس، دوروتی پارکر و دیگراننویسنده مقاله: حسین جاوید (کتابلاگ)
البته نه میتوان تعریف جامع و کاملی از «گروتسک» ارایه داد و نه من قصد انجام چونین کاری را دارم، اما در سادهترین و خلاصهترین شکل میتوان گروتسگ در داستان را نوعی طنز رعبآمیز معرفی کرد که در مرز بین وحشت و اعجاب با موقعیتهای مضحک قدم برمیدارد. دمدستترین مثال، شاید «مسخ» کافکا باشد که در عین تناقضآمیز و کمیک بودن ِ تبدیل «گرگور سامسا» به حشرهای عظیم، موقعیتی هراسآور و تلخ را خلق میکند. داستانهای مجموعهی «الفبای تقلب» اغلب بیش از آنکه طنز ـ به تعریف دقیق و آکادمیک آن ـ باشند، گروتسک هستند. قرار نیست خواننده را بخندانند و لحظات سرخوشانه و مفرحی برایاش فراهم آورند. برعکس، مخاطب را به درون مهلکهای سیاه پرتاب میکنند و به اندیشیدن وامیدارند.
نام کتاب، طرح جلد و آن عبارت «طنزنوشته» بسیاری از مخاطبان را به اشتباه خواهند انداخت. پس هماین اول باید تکلیف خواننده را مشخص کرد! درواقع، ظاهر این کتاب مبتذلتر از آنچیزی که واقعن هست به نظر میرسد و احتمالن ناشر در اندیشهی جذب طرفداران فراوان آثار فکاهی و سرگرمکننده بوده، در حالی که مخاطبان اصلی این اثر ـ فارغ از سطح کیفی آن ـ کتابخوانان نخبهتر و سختگیرتر هستند.
در «الفبای تقلب» ۳۸ داستان از ۱۰ نویسنده با ملیتها و سبکهای گوناگون توسط آقای «حسین یعقوبی» انتخاب، ترجمه و منتشر شده است. (به سبک «املی پولن،» که به چیزهایی دقت میکرد که دیگران نسبت به آنها بیتفاوت بودند، باید بگویم که پشت جلد کتاب نوشته شده این مجموعه ۳۷ داستان کوتاه دارد. احتمالن نویسندهی یادداشت ِ پشت جلد یا ریاضیاتاش ضعیف است یا چشمهایاش!) این نویسندهگان، هر چند همه معاصرند، اما در بازههای زمانی گوناگون و متفاوتی زندهگی کرده و نوشتهاند. اتفاقن یکی از ضعفهای کتاب هم هماین است که در انتخاب داستانها و نویسندهها هیچ منطق و نظمی دیده نمیشود و کتاب معجونیست «شترگاوپلنگ»وار از هر آنچه مترجم فکر میکرده بهعنوان «طنز» واجد ارزش است. مثلن، ۱۱ داستان کوتاهی که از «جیمز تربر» در کتاب نقل شدهاند جملهگی پارودی فابلنویسی هستند و از نظر ژانر صد و هشتاد درجه با دیگر نوشتههای کتاب متفاوتاند. به غیر از جیمز تربر از این نویسندهگان هم آثاری در «الفبای تقلب» منتشر شده است: «دانیل خارمس،» «استر کلیز،» «ویرجیلو پینهرا لییرا،» «فرانتس کافکا،» «دوروتی پارکر،» «گروچو مارکس،» «فرناندو سورنتینو،» «ارسولا ویلیس جونز،» و «هوراشیو کوئیروگا.»
پاشنهی آشیل «الفبای تقلب» این است که هیچچیز غافلگیرکنندهای ندارد! اغلب داستانهای کتاب معمولی و از نظر کیفی متوسط هستند. نمیدانم، شاید من زیادی سختگیر هستم که گمان میکنم وقتی مترجمی دست به انتشار چوناین کتابی میزند لزومن باید داستانهایی را انتخاب کند که خاص و برجسته باشند و چیزی برای فراموشناشدن داشته باشند. برای اینکه بیمصداق حرف نزنم، به خانم «مژده دقیقی» اشاره میکنم که سلیقه و دقتی که در انتخاب داستان به خرج میدهند ـ مثلن، در «اینجا همهی آدمها اینجوریاند» یا «نقشههایات را بسوزان» ـ واقعن تحسینبرانگیز است. من دوست دارم اگر کتابی میخوانم که گزیدهی آثاری از چند نویسنده است ـ و طبعن دست مترجم برای انتخاب بسیار باز بوده ـ با بهترینها مواجه باشم، نه با معمولیها. شاهد مثال: دو داستانی که از کافکا در «الفبای تقلب» منتشر شده از بدترین و بیارزشترین نوشتههای کافکاست. اغلب دیگر داستانها هم، با آنکه بیانصافیست بگوییم خیلی ضعیفاند یا مطلقن جذابیتی ندارند، نوشتههای درجهیک و شاخصی نیستند. این است که موفقیت کتاب صرفن میتواند به یک فروش خوب در بازار محدود بماند، و نه هیچ امتیاز دیگر. جدا از ضعف در انتخاب داستانها ایرادهای دیگری هم به تحقق این اتفاق یاری میدهند که به آنها اشاره میکنم.
مترجم کتاب موخرهای با نام «دربارهی تفاوت طنز و کمدی» ضمیمهی داستانها کردهاند که به نظر من بسیار بیربط و فکرنشده است. این یادداشت ـ که تقریبن ترجمهی خلاصهی مدخل طنز و مدخل کمدی در فرهنگ اصطلاحات ادبی انگلیسیزبان است ـ هیچ چارچوب شستهرفته و مستحکمی ندارد و باری به هر جهت حجم زیادی اطلاعات ادبی ِ تاریخی را به خورد خواننده میدهد. اگر این کتاب یک ویراستار کارشناس و باتجربه داشت، حتمن به مترجم و ناشر یادآوری میکرد که چونآنچه قرار است مقدمه یا موخرهای در این کتاب منتشر شود، این یادداشت باید در باب گروتسک و شناساندن طنز سیاه و سوررئال به خواننده باشد، تا او بتواند با کمک این اطلاعات با دید عمیقتری داستانها را بخواند و از آنها لذت ببرد. بحث دربارهی تفاوتهای طنز و کمدی در پایان این کتاب بیجاست و موضوعیت ندارد.
«الفبای تقلب» به یک ویرایش درست و حسابی هم نیازمند بوده که متاسفانه ناشر از کتاب دریغ کرده است. من، پیش از این، کتاب «مرگ در میزند» نوشتهی «وودی آلن» (نشر چشمه) را با ترجمهی آقای یعقوبی خوانده بودم و حالا میفهمم که نقش ویراستار در پاکیزهگی و خوشخوانی آن کتاب چهقدر مهم بوده است. آقای یعقوبی، به سبک اغلب مترجمها، در بسیاری موارد جملات را با ساختار انگلیسی به فارسی برگرداندهاند و اشکالات نگارشی و ویرایشی و رواننبودن نثر در ترجمهیشان فراوان به چشم میخورد. یک ویراستار میتوانست، خیلی ساده، همهی این معضلات را رفع کند و کتاب را یک سر و گردن بالاتر ببرد. ضمنن، مترجم چند بار نام William Makepeace Thackeray را بهصورت «ویلیام مکپیس ثاکربی» ضبط کردهاند که من هر چه تلاش کردم موفق به پیدا کردن حرف «ب» در فامیل این نویسندهی مشهور نشدم.
باری، «الفبای تقلب» هر چه بود، چندان باب طبع من نبود. با توجه به اینکه مدت زیادی از چاپ این اثر نمیگذرد، باید منتظر ماند و دید دیگر خوانندهگان چه نظری راجع به این کتاب خواهند داشت. راستی، اگر کسی توانست وجه تسمیهی داستان «الفبای تقلب» نوشتهی دانیل خارمس را ـ که ناماش به کتاب هم داده شده ـ پیدا کند، من را بیخبر نگذارد.
قصهیی برای بزرگتر ها |