روشنگر تاریکی ها: خودنوشت های جبارباغچه بان و همسرش. تهیه کننده:موسسه فرهنگی هنری پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان. تهران: موسسه فرهنگی هنری پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان، ۱۳۸۹. ۱۴۸۰۰ تومان. روشنگر تاریکی ها" در برگیرنده زندگی باغچه بان و همسر و یاورش صفیه میربابایی و یادداشت های ثمین و ثمینه باغچه بان درباره زندگی پدر و مادرشان و مجموعه عکس هایی از آلبوم خانوادگی آن ها است. جبار باغچه بان از پیشگامان آموزش و پرورش نوین و پایه گذار آموزش و پرورش ناشنوایان ایران است. او یک مبارز واقعی است و در جنگ با تاریکی و نادانی اگر چه زخم ها بر می دارد اما پیروزی با اوست زیرا باور دارد که پیروزی با دانایی است. "روشنگر تاریکی ها" تلاش های جبار باغچه بان و همسرش به عنوان یکی از تاثیرگزارترین کوشندگان راه فرهنگ و ادبیات کودکان را بازگو می کند و الگویی آرمانی اما واقعی در دسترس نسل جدید می گذارد تا از دشواری ها نهراسند و آن ها نیز با ادامه راه آن ها به کاروان بزرگ روشنگران تاریکی این سرزمین بپیوندند. کتاب با یادداشت های صفیه میربابایی همسر باغچه بان آغاز می شود و با زندگینامه ی خود نوشت باغچه بان ادامه می یابد. او در این نوشته از سختی های راه گفته است و دردهایش. او خود، نوشته اش را به فریاد گوش خراشی تشبیه کرده است و امیداش این بوده است که: "این فریاد جانگدازی من، لااقل موجب عبرت خوانندگان باشد و بس". روشنگر تاریکی ها کتابی است تفکر برانگیز و اثر بخش. این اثر نخستین جلد از مجموعه کتاب های زندگینامه کوشندگان راه بهزیستی کودکان ایران است که موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات منتشر کرده است. منبع: «کتابک»
لالایی ها و ترانه های نوازشی از تولد تا سه سالگی لالایی ها و ترانه های نوازشی، از تولد تا سه سالگی. نویسنده: ثریا قزل ایاغ. تهران: موسسه فرهنگی هنری پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان، ۱۳۸۹. ۱۵۰۰ تومان. این کتاب بر پایه ی این اندیشه شکل گرفته است که ادبیات گزینه ی برتر برای پرورش ذهنی و عاطفی و روانی کودک است و "بر آن است تا نقشی را که ادبیات کودکان می تواند در سه سال اول زندگی، از نوزادی تا سه سالگی داشته باشد به پدران و مادران جوان یادآور شود، بخشی از مسئولیت آن ها که اصل است و اغلب از دیده پنهان می ماند." منبع: «کتابک»
در این کتاب نخست ویژگی های کودکان این گروه سنی و سپس گونه های ادبی مناسب از گنجینه ی ادبیات عامیانه در چهار گروه لالایی ها، ترانه های نوازشی، بازی- ترانه های حسی – حرکتی و قصه های منظوم معرفی شده است. که با ارائه ی ویژگی ها و کارکردهای هر گونه ادبی و نکته هایی درباره ی گزینش آن ها همراه است و پدر و مادر جوان را به انتخاب آگاهانه رهنمون می شود. همچنین در این کتاب چند نمونه لالایی، ترانه و قصه ی منظوم در دسترس والدین قرار گرفته است.
نویسنده و گردآورنده ی این اثر ثریا قزل ایاغ از کارشناسان برجسته ی ادبیات کودکان و از کوشندگان نهاد کودکی در ایران و استاد کتابداری است.
نام کتاب: الفبای تقلب
موضوع: مجموعه داستان، طنز، آثار بزرگان
مترجم: حسین یعقوبی
انتشارات: مروارید
نویسندگان: فرانتز کافکا، جیمز تربر، دانیل خارمس، گروچو مارکس، دوروتی پارکر و دیگراننویسنده مقاله: حسین جاوید (کتابلاگ)
البته نه میتوان تعریف جامع و کاملی از «گروتسک» ارایه داد و نه من قصد انجام چونین کاری را دارم، اما در سادهترین و خلاصهترین شکل میتوان گروتسگ در داستان را نوعی طنز رعبآمیز معرفی کرد که در مرز بین وحشت و اعجاب با موقعیتهای مضحک قدم برمیدارد. دمدستترین مثال، شاید «مسخ» کافکا باشد که در عین تناقضآمیز و کمیک بودن ِ تبدیل «گرگور سامسا» به حشرهای عظیم، موقعیتی هراسآور و تلخ را خلق میکند. داستانهای مجموعهی «الفبای تقلب» اغلب بیش از آنکه طنز ـ به تعریف دقیق و آکادمیک آن ـ باشند، گروتسک هستند. قرار نیست خواننده را بخندانند و لحظات سرخوشانه و مفرحی برایاش فراهم آورند. برعکس، مخاطب را به درون مهلکهای سیاه پرتاب میکنند و به اندیشیدن وامیدارند.
نام کتاب، طرح جلد و آن عبارت «طنزنوشته» بسیاری از مخاطبان را به اشتباه خواهند انداخت. پس هماین اول باید تکلیف خواننده را مشخص کرد! درواقع، ظاهر این کتاب مبتذلتر از آنچیزی که واقعن هست به نظر میرسد و احتمالن ناشر در اندیشهی جذب طرفداران فراوان آثار فکاهی و سرگرمکننده بوده، در حالی که مخاطبان اصلی این اثر ـ فارغ از سطح کیفی آن ـ کتابخوانان نخبهتر و سختگیرتر هستند.
در «الفبای تقلب» ۳۸ داستان از ۱۰ نویسنده با ملیتها و سبکهای گوناگون توسط آقای «حسین یعقوبی» انتخاب، ترجمه و منتشر شده است. (به سبک «املی پولن،» که به چیزهایی دقت میکرد که دیگران نسبت به آنها بیتفاوت بودند، باید بگویم که پشت جلد کتاب نوشته شده این مجموعه ۳۷ داستان کوتاه دارد. احتمالن نویسندهی یادداشت ِ پشت جلد یا ریاضیاتاش ضعیف است یا چشمهایاش!) این نویسندهگان، هر چند همه معاصرند، اما در بازههای زمانی گوناگون و متفاوتی زندهگی کرده و نوشتهاند. اتفاقن یکی از ضعفهای کتاب هم هماین است که در انتخاب داستانها و نویسندهها هیچ منطق و نظمی دیده نمیشود و کتاب معجونیست «شترگاوپلنگ»وار از هر آنچه مترجم فکر میکرده بهعنوان «طنز» واجد ارزش است. مثلن، ۱۱ داستان کوتاهی که از «جیمز تربر» در کتاب نقل شدهاند جملهگی پارودی فابلنویسی هستند و از نظر ژانر صد و هشتاد درجه با دیگر نوشتههای کتاب متفاوتاند. به غیر از جیمز تربر از این نویسندهگان هم آثاری در «الفبای تقلب» منتشر شده است: «دانیل خارمس،» «استر کلیز،» «ویرجیلو پینهرا لییرا،» «فرانتس کافکا،» «دوروتی پارکر،» «گروچو مارکس،» «فرناندو سورنتینو،» «ارسولا ویلیس جونز،» و «هوراشیو کوئیروگا.»
پاشنهی آشیل «الفبای تقلب» این است که هیچچیز غافلگیرکنندهای ندارد! اغلب داستانهای کتاب معمولی و از نظر کیفی متوسط هستند. نمیدانم، شاید من زیادی سختگیر هستم که گمان میکنم وقتی مترجمی دست به انتشار چوناین کتابی میزند لزومن باید داستانهایی را انتخاب کند که خاص و برجسته باشند و چیزی برای فراموشناشدن داشته باشند. برای اینکه بیمصداق حرف نزنم، به خانم «مژده دقیقی» اشاره میکنم که سلیقه و دقتی که در انتخاب داستان به خرج میدهند ـ مثلن، در «اینجا همهی آدمها اینجوریاند» یا «نقشههایات را بسوزان» ـ واقعن تحسینبرانگیز است. من دوست دارم اگر کتابی میخوانم که گزیدهی آثاری از چند نویسنده است ـ و طبعن دست مترجم برای انتخاب بسیار باز بوده ـ با بهترینها مواجه باشم، نه با معمولیها. شاهد مثال: دو داستانی که از کافکا در «الفبای تقلب» منتشر شده از بدترین و بیارزشترین نوشتههای کافکاست. اغلب دیگر داستانها هم، با آنکه بیانصافیست بگوییم خیلی ضعیفاند یا مطلقن جذابیتی ندارند، نوشتههای درجهیک و شاخصی نیستند. این است که موفقیت کتاب صرفن میتواند به یک فروش خوب در بازار محدود بماند، و نه هیچ امتیاز دیگر. جدا از ضعف در انتخاب داستانها ایرادهای دیگری هم به تحقق این اتفاق یاری میدهند که به آنها اشاره میکنم.
مترجم کتاب موخرهای با نام «دربارهی تفاوت طنز و کمدی» ضمیمهی داستانها کردهاند که به نظر من بسیار بیربط و فکرنشده است. این یادداشت ـ که تقریبن ترجمهی خلاصهی مدخل طنز و مدخل کمدی در فرهنگ اصطلاحات ادبی انگلیسیزبان است ـ هیچ چارچوب شستهرفته و مستحکمی ندارد و باری به هر جهت حجم زیادی اطلاعات ادبی ِ تاریخی را به خورد خواننده میدهد. اگر این کتاب یک ویراستار کارشناس و باتجربه داشت، حتمن به مترجم و ناشر یادآوری میکرد که چونآنچه قرار است مقدمه یا موخرهای در این کتاب منتشر شود، این یادداشت باید در باب گروتسک و شناساندن طنز سیاه و سوررئال به خواننده باشد، تا او بتواند با کمک این اطلاعات با دید عمیقتری داستانها را بخواند و از آنها لذت ببرد. بحث دربارهی تفاوتهای طنز و کمدی در پایان این کتاب بیجاست و موضوعیت ندارد.
«الفبای تقلب» به یک ویرایش درست و حسابی هم نیازمند بوده که متاسفانه ناشر از کتاب دریغ کرده است. من، پیش از این، کتاب «مرگ در میزند» نوشتهی «وودی آلن» (نشر چشمه) را با ترجمهی آقای یعقوبی خوانده بودم و حالا میفهمم که نقش ویراستار در پاکیزهگی و خوشخوانی آن کتاب چهقدر مهم بوده است. آقای یعقوبی، به سبک اغلب مترجمها، در بسیاری موارد جملات را با ساختار انگلیسی به فارسی برگرداندهاند و اشکالات نگارشی و ویرایشی و رواننبودن نثر در ترجمهیشان فراوان به چشم میخورد. یک ویراستار میتوانست، خیلی ساده، همهی این معضلات را رفع کند و کتاب را یک سر و گردن بالاتر ببرد. ضمنن، مترجم چند بار نام William Makepeace Thackeray را بهصورت «ویلیام مکپیس ثاکربی» ضبط کردهاند که من هر چه تلاش کردم موفق به پیدا کردن حرف «ب» در فامیل این نویسندهی مشهور نشدم.
باری، «الفبای تقلب» هر چه بود، چندان باب طبع من نبود. با توجه به اینکه مدت زیادی از چاپ این اثر نمیگذرد، باید منتظر ماند و دید دیگر خوانندهگان چه نظری راجع به این کتاب خواهند داشت. راستی، اگر کسی توانست وجه تسمیهی داستان «الفبای تقلب» نوشتهی دانیل خارمس را ـ که ناماش به کتاب هم داده شده ـ پیدا کند، من را بیخبر نگذارد.
و داستان بازیگری که نویسنده شد!...
نام کتاب: چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس
موضوع: مجموعه داستان
نویسنده: بهاره رهنما
انتشارات: چشمه
چاپ اول: تابستان 1388
چاپ چهارم: تابستان 1389 (در 2000 نسخه)
تعداد صفحات: 84
"چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس" اولین کتاب منتشر شده به قلم «بهاره رهنما» هنرپیشه و وبلاگنویس مشهور ایرانی میباشد؛ و مجموعهیی است از یازده داستان کوتاه او که در چند سال گذشته آنها را به رشتۀ تحریر در آورده است.
غالب داستانها حول و حوش مسائل احساسی و رابطههای فیمابین شخصیتهایشان در جریان هستند و اکثرا از منظر اوّل شخص مونث روایت میشوند. داستانها مرکزیت داستانی کمرنگی داشته و فاقد سرآغاز و سرانجام مشخص به سبک داستانهای کلاسیک میباشند، به گونهیی که به نظر میرسد روایات به صورت تصادفی از بُرِشی از زندگی روزمرّه یک انسان عادی گزینش شدهاند، و بدون هیچ دخل و تصّرفی و تنها با کمی بال و برگ دادن به جزئیات و توسل به توصیفات دقیق، تزیین گشته و آماده طبع گردیدهاند. در معدودی از داستانها هم که سعی شده است -لااقل- نتیجهگیرییی ضمنی در پایان داستان گنجانده شود با وجود احتیاط نویسنده،این بخشها در متن داستان جای خود را نیافته و به قولی تو ذوق میزنند!! (به عنوان مثال میتوان به جمله پایانی راوی در داستان «بَزَک» اشاره کرد.)
نثر این کتاب نثری ساده، روان و خوشخوان است و نویسنده حدالمقدور سعی کرده تا از بکار بردن زبان و تکنیکهای پیچیده و دشوار قصهگویی اجتناب نماید. تنها در داستان «روبرو» است که بنابر اقتضای موضوع داستان که حکایت کننده احوالات زنی مریض و نیمه خواب! است که درحالت ناخوشی دچار هذیان شده، روند خطی سایر داستانها رعایت نشده و متناسب با تلاطمات ذهنی این زن، داستان نیز نامتوازن و متشنج میگردد.
همانطور که قبلا هم اشاره شد نکته دیگری که در این مجموعه جلب نظر مینماید استفاده پررنگ نویسنده است از توصیفات دقیق و خلاقانه اما گاه نالازم برای تشریح جزئیاتی که حذفشان لطمۀ چندانی به ساختار کلی داستان وارد نخواهد آورد. برای نمونه در داستان شمسالعماره که بیشتر در مورد حال و هوای دوران جنگ است بخشی از داستان به شرح احوالات دختر عموی پدر راوی میگذرد، از اینکه پدر به خانه آنها به مهمانی رفته تا اینکه او در عینالدوله زندگی میکند و زن صیغهیی یک بازاری بوده و بچه دار هم نمیشده است و .....! به غیر شخصیتها، توصیفات مفصل، دامن همه چیز حتی اشیا را هم میگیرند؛ مثلا به این جمله از داستان «روبرو» توجه کنید: «از تلفن قدیمی سیاه زیمنس که بغل پا تختیِ کوتاهِ تختِ چوبیِ قهوهایِ زمخت و بزرگش است، شمارۀ آزمایشگاه را میگیرد و ....!!» در داستانی که در توهمات یک شخص مریض به وقوع میپیوندد، و بخشی از اتفاقات نه در خانه خود او که در خانه "صاحب دست قطع شده!" جریان دارد چه نیازی به چنین پرداختنی به جزئیات وجود دارد؟
سبک نگارش بهاره رهنما بیاختیار خواننده را به یاد کتابهای «جعفر مدرس صادقی» مخصوصا اثر اخیر او، «توپ شبانه» میاندازد که به همین سیاق، راوی اول شخص مونث، داستانی خطی و ساده را حکایت میکند که بخش اعظمی از آن به توصیف حالات و احساسات، شخصیتها، فضاها و اشیاء و... میگذرد. مخصوصا اگر اطلاع داشته باشید که تصادفا خانم بهاره رهنما چندی است در کارگاههای رمان آقای مدرّس صادقی حضور پیدا می کند.
همچنانکه اطلاع دارید این کتاب با وارد شدن به بازار کتاب توجه عده زیادی را به خود جلب کرد و با گذشتن کمتر از یک سال از تاریخ نشرش به چاپ چهارم رسید. نمیتوان تاثیر کنجکاوی عدهیی در بررسی اولین کتاب خانم بازیگر و سنجش کیفیت آن را در پرفروش شدن کتاب نادیده گرفت، و علاقه بسیاری به دانستن این «داستان نانوشته در کتاب» را که چه شد که بازیگری نویسنده شد؟!