سی کتاب

سی کتاب

برای عامه
سی کتاب

سی کتاب

برای عامه

داستانی از چد سیمسون

فرض کنید x

نویسنده: چد سیمسون
مترجم: هادی عظیمی

فرض کنید x برابر است با درست لحظه ای پس از اینکه پسر به دختر می گوید می خواهد یک کلوپ برای کسانی که از کامپیوتر سر درمی آورند، راه بیندازد. الان تابستان است، سال 1984 و اینجا زمین بازی مدرسه ابتدایی شان است. دختر روی تابی که در قطعه زمین فرسایش یافته ای قرار گرفته، بی حرکت نشسته است. پسر کمی دورتر ایستاده و یک دستش روی زنجیر تابِ کناری است.
    
فرض کنید y برابر است با صدای خنده دختر. صدای خنده او مثل صدای زنگ تلفن مزاحمی ساعت 3 صبح است. صدای خنده اش کمی هم شرورانه به نظر می آید. دختر سرش را عقب می آورد و هرچند پسر y خنده دختر را پس از لحظه x می شنود، نمی تواند به موهایش خیره نشود. باور نمی کند که موهای دختر آنقدر سیاه، آنقدر براق و آنقدر کامل و بی عیب باشد. دختر از روی تاب بلند می شود و می پرسد، «آخه از کامپیوتر چی می دونی؟» سال 1984 است و هیچ کس در این مدرسه ابتدایی – یا کلادر مان موثِ الینونیز – چیز زیادی درباره کامپیوتر نمی داند.
    
فرض کنید z برابر است با تغییر چهره پسر. تغییر چهره اش واکنشی به سوال دختر نیست، بلکه به خنده اوست. او می خواست دختر را با این قضیه کلوپ کامپیوتر تحت تاثیر قرار دهد. می داند که دختر از او باهوش تر است. می داند که دختر در واقع از همه بچه های دیگر در کلاس پنجم باهوش تر است و می داند که در کلاس ششم وقتی درس جبر مقدماتی را شروع کنند، آنجا هم از همه باهوش تر خواهد بود. پسر نمی تواند جلوی z چهره اش را بگیرد. احساس تحقیر می کند. گوش هایش دو شعله کوچک آتش شده اند و موها و صورت دختر، کم کم در نظرش تار می شوند. دختر دیگر نمی خندد، اما پسر، همچنان که به دنبال متغیری است تا بتواند کاری کند که انگار هیچ کدام از این اتفاق ها نیفتاده، هنوز می تواند شبح خنده دختر را بشنود.
    
لحظه ای بعد، دختر که به نحوی متوجه احساس تحقیر پسر می شود و می خواهد ناراحتی اش را از بین ببرد، به او نزدیک خواهد شد. اما پسر فکر خواهد کرد که دختر می خواهد چیزی بگوید یا کاری بکند که حتی از حرف قبلی اش هم بدتر باشد و رفتار دختر را بد برداشت می کند. وقتی دختر به او نزدیک می شود پسر با لگد به شکم او خواهد زد – محکم تر از هر لگدی که تاکنون به کسی زده. پسر حتی قبل از اینکه دختر شروع به گریه کند پشیمان خواهد شد. دختر دولاخواهد شد، به نفس نفس خواهد افتاد و با چشمان قرمز به او نگاه خواهد کرد و پسر خواهد فهمید که صدمه ای که به دختر وارد کرده دست کم برابر با اما شاید بزرگ تر از صدمه ای است که دختر با y خنده اش به او وارد کرد. پسر احساس بسیار بدی خواهد داشت و بلافاصله به گذشته، به x فکر خواهد کرد، متغیری که تمام این معادله مزخرف را شروع کرد.
    
فرض کنید x برابر با درست لحظه ای پس از اینکه پسر درباره کلوپ کامپیوتری به دختر می گوید، نباشد، بلکه برابر است با درست لحظه ای پیش از آن.
    
فرض کنید x این باشد که پسر هیچ چیزی درباره این کلوپ نگوید و در عوض چیزی بگوید که همیشه می خواست به دختر بگوید.
    
فرض کنید x کاملایک رفتار دیگر باشد. رفتاری صادقانه. محبت آمیز.
    
فرض کنید x.
    
چد سیمسون با داستانک « فرض کنید « x برنده دومین مسابقه مایکرو اوارد در سال 2009 شد.
    
    
 
روزنامه شرق ، شماره 1605 به تاریخ 26/5/91، صفحه 12 (صفحه آخر(

تاریخ آمریکا از 1492 تا امروز

 

نام کتاب: تاریخ آمریکا (از 1492 تا 2009)

نویسنده: هاوارد زین

مترجم: مانی صالحی‌علامه

ناشر: نشر آمه

قیمت: 28000 ت

تعداد صفحات: 928 


کشتی‌های بزرگ در ساحل پهلو گرفتند و کریستف کلمب ظفرمند پا به خشکی گذاشت تا سرزمینی نو را کشف کند. این روایتی رسمی است از کشف قاره آمریکا. اما به‌راستی ساکنان بومی سواحل که به این کشتی‌ها نگاه می‌کردند چه فکری و چه عاقبتی داشتند. 


هاوارد زین در کتاب تاریخ آمریکا به روایت تاریخ از زبان آن کسانی پرداخته که تا به حال سخنگویی نداشته‌اند و البته او به جای قضاوت اخلاقی و سوگواری برای گذشته، تلاش دارد تا تاریخ از چشم دیگری هم دیده شود و راه برای اندیشه بهتر گشوده شود و آینده ما به تعبیر زین بر آن لحظات زودگذر مهر و شفقت گذشته پایه‌گذاری شود، نه بر آن قرون سراسر جنگ و خونریزی. 


به این ترتیب زین ترجیح می‌دهد به جای دمیدن در شیپور تاریخ دولتی، داستان کشف قاره‏ آمریکا را از دیدگاه بومیان و آراواک‏ها و ماجراى قانون اساسى ایالات متحده را از دیدگاه بردگان سیاهپوست و سرگذشت اندرو جکسون را از دید سرخ‏پوستان چِروکى و ماجراى جنگ داخلى را از دید ایرلندى‏هاى نیویورک و جنگ مکزیک را از دید سربازان فرارى لشکر ژنرال اسکات و پیدایش و توسعه صنایع و صنعت‏مدارى را از نگاه زنان جوان کارگر در کارخانجات نساجى لاوِل و جنگ اسپانیا - آمریکا را از دیدگاه کوبایی‌ها و اشغال ‏فیلیپین را از دید سربازان سیاهپوست لوزون و عصر زراندود را از نگاه کشاورزان ایالات جنوبى و جنگ جهانى اول را از دیدگاه سوسیالیست‌ها و جنگ جهانى دوم را از دیدگاه صلح‏‌طلبان و طرح نیودیل یا «اصلاحات روزولت» را از چشم سیاهپوستان محله ‏هارلم و انحصارطلبى و سلطه‏ آمریکاى بعد از جنگ جهانی را از دیدگاه کارگران‏ مزارع در آمریکاى‌لاتین تعریف کند. 


او با تکیه بر مستندات و به‌ویژه مکتوبات بر جای‌مانده و تحقیقات پژوهشگران نشان می‌دهد زمانى‌که کلمب وارد شد، تعداد جمعیت مردمی که بر عرصه‏ پهناور زمین‏هاى قاره‏‏‌ آمریکا پراکنده بودند، حدود 75 میلیون نفر بود که شاید 25 میلیون نفرشان ساکن آمریکاى‌‌شمالى بودند. آنان در واکنش به شرایط مختلف اقلیمى و خاک، صدها نوع فرهنگ‏ قبیله‏‌اى گوناگون و شاید دو‌هزار زبان مختلف را پدید آوردند. آنان فن کشاورزى را به‏‌کمال رساندند و دریافتند که چگونه باید ذرت را به عمل آورند که به صورت خودرو تکثیر نمی‌‏شود و باید آن را کاشت و داشت و آبیارى کرد و پس از برداشت محصول، باید غلاف یا پوشش روى ذرت را کند و دانه‌ها را جدا کرد. آنها با نبوغى خارق‏‌العاده‏ انواع دیگرى از میوه و سبزیجات از جمله بادام‏‌زمینى، کاکائو، توتون و کائوچو را پرورش دادند. 


اساطیر و داستان‌های برجای‌مانده، همگی از اندیشه والا و قلب پرمهر سرخپوستان حکایت دارند، کما اینکه کلمب خود به صراحت به این خوش‌قلبی اشاره می‌کند و البته آن را ساده‌لوحی می‌داند. طبق گزارش کلمب، سرخ‏پوستان بسیار ساده‌‏لوح هستند و چنان به‏‌راحتى اموال و دارایی‌‏هایشان را به دیگران مى‏‌بخشند که تا کسى به چشم خود نبیند، نمى‌تواند باور کند. وقتى شما تقاضاى چیزى را مى‌‏کنید که متعلق به آنهاست، هرگز نه نمى‌‏گویند. درست ‏برعکس، آنها حاضر هستند همه چیزشان را با دیگران شریک کنند... او در پایان گزارشش‏ از اعلی‌حضرتین تقاضاى کمک کوچکى کرده بود و مى‌‏گفت در مقابل، در سفر بعدى‌‏اش «هر قدر طلا که نیاز داشته باشند... و هر تعداد برده که بخواهند» برایشان مى‏‌آورد. به این‌ترتیب به‏‌خوبى پیداست که کریستف کلمب و اخلاف و جانشینانش به بیابانى‏ برهوت و خالى از سکنه نیامده بودند بلکه به دنیایى وارد شدند که در بعضى محل‏ها - درست مثل خود اروپا - جمعیت زیادى زندگى مى‏‌کردند که فرهنگ پیشرفته و پیچیده‌‏اى داشتند و روابط انسانى در میان آنها تکامل‌یافته‏‌تر از اروپاییان بود و روابط میان مردان، زنان، کودکان و طبیعت، شاید زیباتر و دلپذیرتر از هر جاى دیگرى در دنیا، به‏ دقت طراحى و تعیین شده بود. ساکنان بومی، مردمانى فاقد زبان نوشتارى بودند اما قوانین خاص خودشان، اشعار و تاریخ‌شان را به یاد سپرده و با واژگانى شفاهى که شاید پیچیده‌‏تر و کامل‏تر از اروپایى‌‏ها بود، همراه با آواز و رقص و نمایش‏هاى آیینى و سینه به سینه به نسل‏هاى بعدى منتقل ‏مى‌‏کردند. آنان توجه خاصى به رشد و پرورش شخصیت، استحکام اراده، استقلال ‏فردى، قابلیت انطباق، نرمش و حوصله، احساسات و عواطف، اقتدار و توانایى فردى‏ و نیز همراهى و شراکت با یکدیگر و با طبیعت اطراف‌شان داشتند. اما رهاورد کلمب برای اسپانیایی‌ها چه بود؟ به روایت زین آن همه طلا و نقره‌‏اى که به تاراج رفت و به اسپانیا حمل شد، مردم اسپانیا را غنى‌‏تر نکرد. فقط مدتى امکان برترى ناچیزى در موازنه‏ قوا را به شاهان اسپانیا بخشید و اینان فرصتى پیدا کردند تا سربازان مزدور بیشترى براى جنگ‌هایشان اجیر کنند. آنان به هر حال جنگ‌ها را باختند و تنها چیزى که باقى ماند تورمى مرگبار، مردمانى‏ گرسنه، ثروتمندتر شدن ثروتمندان، فقیرتر شدن فقیران و طبقه کشاورزى درهم‌‏شکسته بود. 


«تاریخ آمریکا از 1492 تا 2001» نوشته هاوارد زین با ترجمه مانی صالحی‌علامه را انتشارات کتاب آمه با قیمت 28000تومان و در 928 صفحه منتشر کرده است؛ کتابی که روایت مردم آمریکا را در برابر روایت رسمی مطرح و به آینده‌ای بدون خشونت سلام می‌کند.       
منبع: شرق

زندگی نامه جبار باغچه بان، روشنگر تاریکی ها

روشنگر تاریکی ها: خودنوشت های جبارباغچه بان و همسرش. تهیه کننده:موسسه فرهنگی هنری پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان. تهران: موسسه فرهنگی هنری پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان، ۱۳۸۹. ۱۴۸۰۰ تومان.

روشنگر تاریکی ها" در برگیرنده زندگی باغچه بان و همسر و یاورش صفیه میربابایی و یادداشت های ثمین و ثمینه باغچه بان درباره زندگی پدر و مادرشان و مجموعه عکس هایی از آلبوم خانوادگی آن ها است.

جبار باغچه بان از پیشگامان آموزش و پرورش نوین و پایه گذار آموزش و پرورش ناشنوایان ایران است. او یک مبارز واقعی است و در جنگ با تاریکی و نادانی اگر چه زخم ها بر می دارد اما پیروزی با اوست زیرا باور دارد که پیروزی با دانایی است.

"روشنگر تاریکی ها" تلاش های جبار باغچه بان و همسرش به عنوان یکی از تاثیرگزارترین کوشندگان راه فرهنگ و ادبیات کودکان را بازگو می کند و الگویی آرمانی اما واقعی در دسترس نسل جدید می گذارد تا از دشواری ها نهراسند و آن ها نیز با ادامه راه آن ها به کاروان بزرگ روشنگران تاریکی این سرزمین بپیوندند.

کتاب با یادداشت های صفیه میربابایی همسر باغچه بان آغاز می شود و با زندگینامه ی خود نوشت باغچه بان ادامه می یابد. او در این نوشته از سختی های راه گفته است و دردهایش. او خود، نوشته اش را به فریاد گوش خراشی تشبیه کرده است و امیداش این بوده است که: "این فریاد جانگدازی من، لااقل موجب عبرت خوانندگان باشد و بس". روشنگر تاریکی ها کتابی است تفکر برانگیز و اثر بخش.

این اثر نخستین جلد از مجموعه کتاب های زندگینامه کوشندگان راه بهزیستی کودکان ایران است که موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات منتشر کرده است.

منبع: «کتابک»

ترجمه یا تالیف

همواره بحثی مطرح بوده میان اصحاب علم و ادب، حول و حوش این قضیه که آیا نسبتی که میان کتب تالیفی و آثار ترجمه شده در ایران حاکم است، میزانی طبیعی است یا اینکه رقمی است تامل‌برانگیز و هشدار دهنده ؟


عده‌ای می‌گویند : نسبت آثار ترجمه شده به تولیدات داخلی در سالهای اخیر از رشدی بی‌رویه و نگران‌کننده برخوردار بوده و استناد به بعضی آمارهای ناواضح و عددهای ضد و نقیض از اهمیت این معضل فرهنگی نمی‌کاهد. می‌گویند این نسبت مخصوصا در بخش  « علوم پایه » مشهودتر و شدیدتر است؛ چرا که تولید علمی در ایران پایین بوده و وابستگی بیشتری در این بخش مشاهده می‌شود. ترجمه در بخش « علوم انسانی و ادبیات » هم که از کنترل خارج شده است. این آثار مشکلات دیگری هم دارند، اینها هرچه بیشتر مردم را از هویت و فرهنگ خود دور کرده‌ و به زبان و سنن کشور آسیب می‌زنند.


می گویند که باید فکری کرد و چاره ای اندیشید؛ باید روی تولیدات داخلی سرمایه گذاری بیشتری کرد و نویسندگان بیشتری تربیت نمود. و در عین‌حال جلوی ترجمه های بی‌رویه را گرفته محدودیت‌هایی وضع کرد.

اما در مقابل بعضی می‌گویند : ترجمه بالذات امری است پسندیده و نه‌تنها نباید جلوی آن گرفته شود که باید مورد تشویق و حمایت بیشتری هم قرار بگیرد. می‌گویند در «صدر اسلام» هم ترجمه متداول بوده و حتی گفته شده که در آن زمان به وزن هر کتاب ترجمه شده طلا می‌دادند. و اینگونه بود که تمدن اسلامی به علم و دانش آراسته شد... 


می‌گویند اصلا ما هرچه داریم از همین ترجمه داریم و پیشرفت علمی و فرهنگی خود را مدیون آنیم. به طور کلی ارتباط با ملل جهان امری لازم و اجتناب ناپذیر است و همه دول متمدن سعی در مطالعه آثار برجسته ملل دیگر می‌کنند و بسیاری از کتب فارسی و هندی و چینی هم امروزه به زبانهای اروپایی برگردانده شده و گاه تدریس هم می‌شود.


عده ای هم معتقدند : که درست است که ترجمه خوب است اما تولید داخلی علم هم لازم است. و ما می‌بایست در ضمن اینکه از ترجمه آثار فاخر بین‌المللی حمایت می‌نماییم، سعیمان را متمرکز در اصلاح زیرساختهای فرهنگی و علمی خود کنیم، و در عین حال که مطمئن می‌گردیم که نویسندگان داخلی از پشتیبانی‌های کافی برخوردارند، به حال ناشران و کتابفروشان و دیگر دست‌اندرکاران حوزه کتاب از جمله تصویرگران و ویراستاران هم فکری کنیم.


. نمی‌خواهم در مورد اینکه حق با کدام گروه است قضاوتی کرده باشم. در مجموع فکر می‌کنم با من موافق خواهید بود اگر ادعا کنم که "خیلی هم ایده محدود کردن ترجمه نمی‌تواند عملی باشد". مخصوصا اگر به میزان باریک بودن مرز ترجمه و تالیف آگاه باشید. گفته‌ای مشهور در بین اهل کتاب هست بدین مضمون که اگر مطالب کتابی را کامل ترجمه کنی نام کتابت ترجمه می‌شود و اگر از همین مطالب به عنوان منبع نام ببری در واقع کتابی تالیف کرده‌ای... و البته تغییر دادن ماهیت کتاب از این هم در ایران ساده‌تر است اگر بخواهی تنها از قرار دادن نام نویسنده اصلی کتاب در روی جلد خودداری کنی!! بدون اینکه نگران پی‌گرد مرجعی باشی...


اگر به این مبحث علاقه‌مند باشید می‌توانید به هر یک از سایتهایی که لینکشان را در ادامه می بینید سری بزنید....

نباید اعتبارات تولید را صرف ترجمه کنیم

کتاب های تالیفی کودک همچنان در سرازیری است

و شرایط تصویرگران و ترجمه